«مولودی...»
90/4/22 2:46 ص
حاج محمدرضا طاهری 5 مولودی ولادت علی اکبر علیه السلام 1387
«روز جوان...»
90/4/22 2:43 ص
در آغوش باران
معصومه داوودآبادی
حماسه از چشم های تو آغاز می شود در روزی داغ و خون آلود.
رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده های نخستینت، شکفتن آغاز می کند.
در وجودت تکه ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می تراود.
روشنای چهره ات با اُفق های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه ات از مقدم ترین رودخانه آب می خورد.
نخل ها، پیش قامتت کوچک می نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمی افتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی ات و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی ات دوخته اند.
می آیی و پنجه در پنجه کوه می افکنی و فرو می ریزی اش.
می آیی و از جای گام های سپیدت، درختانی از آینه قد می کشند.
بر اسب که می نشینی، بارانی از ستاره باریدن می گیرد.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می ریزد.
تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می اندازد که نفس های شیعه را بریده بریده می خواهند.
در آغوش باران زاده شده ای و از سینه بهار، شیر نوشیده ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان ها، هوای پاک نفس هایت را به عاریت گرفته اند.
شاعرانه ترین واژه ها، شعر بلند حماسه ات را سرودن نمی توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می درخشد.
لب های ترک خورده ات، سال هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می زنم، ردّ نگاه های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می کند. تو اردیبهشت فصل های جهانی.
خاکستری ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می دارد.
امروز می آیی و ما فانوس های عاشقی در دست، میلاد خجسته ات را نور می پاشیم.
می آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می خوانند.
«برای او...»
90/4/8 4:8 ع
گوئی امشب این جهان را یک هوایی دیگر است…
نای ما را هم عجـــــب ســـاز و نوایی دیگر است…
فتنه ای اندر تمام عالــــــــــم هستی به پاست
روی مه را هم کنون وجه و نمـــایی دیگر است…
کل کیهان از ثریــــــــــــا تا ثری انور شده است
نک سماء مکّــــه را هم یک سنائی دیگر است…
دشت و کوه اســـــــــــوده امّا پر ز رمز ناسرود
اری اینک مکّـــــــه را گویی حرایی دیگر است…
صوت احمد غار را اکــــــــــنده از نجوای خویش
ناگه امد یک نــــــــدا اما نــــــــدایی دیگر است…
وحی جبریلی بیـــــــــــاورد این پیام از حیّ حق
اقـــراء باسم ربّک ، اینک مـاجرایی دیگر است…
مکّــــــــیان ! ای بت پرستان ! ایید از غفلت برون
بشنوید اینک محـــــــــمّد را خدایی دیگر است…
خواندن امــــــــــــر حق از احمد بدون خط و لوح
این تمامـــــــــا از نمــــــود کبریایی دیگر است…
منتخب شد نک محمّـــــــــد بهر ارســــــــال پیام
زین پس عالـــــم را نبیّ و پادشایی دیگر است…
اعظـــــــم از ال نبی مِــــــــدحت فراوان می کند
شعر مبعـــــــث را ولی قدر و بهایی دیگر است…
«در مدح رسول خدا(ص)-4»
90/4/8 4:8 ع
گلچین مدیحه و مولودی از مداحان اهل بیت به مناسبت مبعث پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) تقدیم به کاربران عزیز.
مبعث رسول اکرم حضرت محمد (ص)
*راهنمای دانلود: کلیک راست بر روی اسم فایل و Save Target As
«در مدح رسول خدا(ص)-3»
90/4/8 4:7 ع
10.متفرقه |
|||||
ردیف |
موضوع |
برتر | اجرا |
حجم |
زمان |
1 | امشب جشن مبعث تو صحن جامع رضویه | 2,197 | 0:12:28 | ||
2 | یا رسول الله مولا مولا | 1,306 | 0:05:34 | ||
3 | تویی به هستی مظهر سرمد جلوه ی ایزد | 1,096 | 0:08:51 |
«در مدح رسول خدا(ص)-2»
90/4/8 4:6 ع
5. حاج مهدی سلحشور |
||||
ردیف |
موضوع |
اجرا |
حجم |
زمان |
1 | مدیحه خوانی | 3,604 | 0:15:22 | |
2 | مدیحه خوانی | 2,992 | 0:12:45 | |
3 | میخوام بی کس بمانم ولی بی تو نمانم | 4,338 | 0:18:30 |
7.احمد نیکبختیان |
||||
ردیف |
موضوع |
اجرا |
حجم |
زمان |
1 | خداوندی که این ارض و سماء را خلق کرد | 134 | 0:01:58 | |
2 | ابا الزهرا مولانا رسول الله | 441 | 0:03:32 |
«در مدح رسول خدا(ص)-1»
90/4/8 4:5 ع
1. سید مهدی میرداماد |
|||||
ردیف |
موضوع |
برتر | اجرا |
حجم |
زمان |
1 | وادی مکه است یا که بهشته (جدید،سال 89) | 2,154 | 0:09:09 |
«یا رسول ا...»
90/4/8 4:0 ع
و آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود
زمان،دل بی قرار لحظه تکوین قرآن بود
سکوت لحظه ها را می شکست از آه خود مردی
که در هر قطره اشک او غمی دیرین نمایان بود
امین مکه را می گویم آن نارفته مکتب را
یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود
هُبَل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد
و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود
حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد
که «اقرأباسم ربک» یا محمد ذکر آنان بود
شاعر: محمود شریفی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
«به بلندای تاریخ»
90/4/8 3:58 ع
مبعث واقعه ایی به بلندای تاریخ
گامهای استوار آن بزرگ مرد تاریخ آنکه انسان رااز جهالت فکری خویش رهانیدوبه سوی نور و معنویت وانسانیت رهنمون داشت به سمت حرا محکم تر برداشته میشدحسی غریب وجود او را در هم می نوردید،همچون گذشته صدای تسبیح سنگها وسنگریزه ها ودیگر موجودات را می شنید وهم نوای با آنها به تسبیح خدا می پرداخت ..... هر لحظه به غار حرا نزدیکتر میشد انگار حال وهوای دیگری داشت وامروز را متفاوت میدید.....تا آنکه بالاخره بدانجا رسید ودر جایگاه همیشگی خویش قرار گرفت.... قلب او با امواجی مملو از عشق زبان به تکبیر وتهلیل وتحمید وتسبیحپروردگار داشت که ناگاه نور عظیمی وجود او را در برگرفت ندایی به گوش رسید : محمد هان محمد بخوان اِقرَا بِاسمِ رَبِکَ الَذِی خَلَق / خَلَقَ الاِنسَانَ مِن عَلَق/ اِقرَا وَرَبُکَ الاَکرَم / اَلَذِی عَلَمَ بِالقَلَم / عَلَمَ الاِنساَنَ ما لَم یَعلَم ای رسول گرامی برخیز وقرآن را "به نام پرورگارت که آفریننده عالم است "برخلق قرائت کن / آن خدایی که انسان را از خون بسته آفرید / بخوان قرآن را وبدانکه پروردگار تو کریمترین کریمان است / آن خدایی که انسان را علم نوشتن به قلم آموخت / و به آدم آنچه را نمیدانست به الهام خود تعلیم داد. جبرئیل مقربترین ملک الهی دستور رسالت را از جانب پروردگار باریتعالی اینگونه بر محمد ابلاغ کرد واین اولین بار بود که این دو یار مهربان که در سالهای بعد ی بعثت مرتب یکدیگر را ملاقات می کردند ، همدیگر را دریافت کرده بودند واینگونه بود که رسالت پیامبری عظیم الشان که در تاریخ انبیاء الهی با لوح وقلم آغاز گشته بود وتنها پیامبری بود که اعجاز خویش را کتاب( که قرآن می باشد) اعلام نموده بود ، شروع گردید. او به عنوان خاتم النبیین، خرد وعلم ودانش را توام با تفکر وتعمق برای تحول بشریت به ارمغان آوردکه بعدها مومنین با تمسک به قرآن واهل بیت در دین تفکر کرده وراه سعادت را با عشق به خدا بیابند.
«محمد(ص)»
90/4/8 3:56 ع
به بهانه بعثت آخرین پیامبر(ص)
رسول خدا (ص) :
هر مومنی بمیرد
و یک ورق کاغذ
از او بماند
که دانشی بر آن باشد
آن ورقه
روز قیامت
میان
او و دوزخ
حائل و مانع شود
و خدای تبارک و تعالی
به هرحرفی
که در آن کاغذ نوشته
شهری
در بهشت
به او دهد
که هفت برابر دنیا باشد.
امالی صدوق صفحه 37
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :