«یا رسول ا...»
90/4/8 4:0 ع
و آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود
زمان،دل بی قرار لحظه تکوین قرآن بود
سکوت لحظه ها را می شکست از آه خود مردی
که در هر قطره اشک او غمی دیرین نمایان بود
امین مکه را می گویم آن نارفته مکتب را
یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود
هُبَل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد
و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود
حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد
که «اقرأباسم ربک» یا محمد ذکر آنان بود
شاعر: محمود شریفی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
نوشته شده توسط :سعیده سادات فتحی::نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :